روی تخت آرام خوابیده است.گویی از این دنیا و آدمهایش جدا شده است. انگار می خواهد با سبکبالی راهی سفری دور و دراز شود. پلک هایش آرام آرمیده اند و گاهی چشمهایش را کمی باز و بسته می کند تا به مربی و پرستارهای بالای سرش بگوید هستم و میمانم.
۱۳۹۵/۱۱/۱۴ : تاريخ