موسسه خیریه توانبخشی دختران بی سرپرست و کم توان ذهنی
 هـمـــدم فتـح المـبین
www.Hamdam.org
انتخاب زبان: انگلیسی     0
امروز: جمعه ۱۴۰۳ سي و يکم فروردين

شاهنامه‌خوانی و قصه‌گویی؛ نیازهای مهم کودکان
 
خوانندگان پیگیر فصلنامه و همراهان موسسه‌، واقف اند که خیریه‌ی همدم در راستای عمل به وظایف بهداشتی و آموزشی خود، توجه به فرهنگ و هنر ایرانزمین را به عنوان یک ظرفیت بزرگ برای ترغیب هموطنان به نیکوکاری، همواره مد توجه قرار داده‌است. آموزش شاهنامه و قصه‌خوانی، از دیگر برنامه‎هایی است که در ادامه‌ی اقدامات فرهنگی مؤسسه توانبخشی همدم، در حال اجراست.  
یادگیری مفاهیم شاهنامه‌ی فردوسی، برای همه‌ی ما از چند جهت حائز اهمیت است.  ‌تردیدی نیست که شاهنامه بزرگترین اثر حماسی ایران است و همانند تمام آثاری که صفت حماسی را با خود دارند این مأموریت مهم را دارد که نخست از فراموشی فرهنگ و ادب و تاریخ ملی جلوگیری کند و سپس اینکه با تجلی روح ملی، مردمان را به خودباوری برساند. شاهنامه همچنین محل بروز افکار سراینده‌ی آن است؛ خردورزی، بی‌اعتباری دنیا و حسرت از دست رفتن پهلوانان، ستون‌های اصلی تفکر شاعری است که شاهنامه را سروده و همراه با ستایش پاکی و راستی و درستی، خود را شایسته‌ی دریافت لقب «حکیم» کرده است.  
چنین است که آشنایی با کلیات داستانهای شاهنامه‌ی حکیم ابوالقاسم فردوسی، برای همه‌ی ما اهمیت ویژه می‌یابد و برای آموزش دادن به دختران توانبخشی همدم هم مبنا و محور قرار می‌گیرد.
در موسسه‌ی خیریه‌ی همدم، مدتی است که دکتر آرش اکبری مفاخر (استاد برجسته زبان و ادبیات فارسی) آموزش این مهم را برعهده گرفته‌اند و در آستانه‌ی بهار و نوروز باستانی، بی‌مناسبت ندیدیم که با ایشان پیرامون این موضوع،  به گفتگویی صمیمانه بپردازیم:
  
* جناب دکتر! ضمن اینکه خوانندگان مار را بیشتر با خود آشنا می‌کنید، لطفاً به‌ اجمال از اهمیت فردوسی و شاهنامه‌اش بگویید؟
آرش اکبری مفاخر هستم؛ تحصیل کرده‎ی زبان و ادبیات فارسی. 
از همان دوره‌ی دبیرستان و سپس دانشگاه، به مطالعه در حماسه‌های ایرانی و به ویژه شاهنامه فردوسی علاقمند بودم. فردوسی در واقع پدر ادبیات فارسی است و زبان فارسی به دست ایشان تثبیت می‌شود تا به دست ما می‌رسد. از جهت دیگر فردوسی اهمیتش در این است که توانسته به‌خوبی تمام اقوام ایرانی را با زبان‌ها، نژاد، ادیان و آیین‌های مختلف، دور کلمه‌ی ایران و فرهنگ ایران‌شهری جمع کند. مهمترین بازتاب شاهنامه این بوده است که همیشه یک ایران متحد داشته‌ایم با اقوام مختلف و هرگاه کشور دچار آسیب و عارضه‌ای شده و دشمن به ما حمله کرده‌است، اقوام مختلف تحت عنوان «ایرانی» به جنگ دشمن رفته و از کشور دفاع کرده اند. این مهمترین حاصل کار فردوسی برای ماست.  
* بفرمایید که با همدم چگونه آشنا شدید و قصه‌گویی برای فرزندان همدم از کجا شروع شد؟ 
سعادت و افتخار آمدن به همدم را مدیون همسرم هستم. حدود دو سال، یک روز در تلویزیون در مورد همدم و فعالیت‌هایی که در اینجا صورت می‌گیرد، برنامه‎ای دیده بودند. من را تشویق کردند که به همدم بیایم و با بچه‌ها کار کنم. اما چون روحیه‌ام تا حدودی ظریف و حساس است و کم‌طاقتم، فکر می‌کردند همه‌ی بچه‌های همدم معلولیت شدید دارند و برایم تحمل دیدن و آموزششان سخت خواهد بود. تا اینکه از طریق بنیاد فردوسی که مدیریت آن با استاد خالقی است و ایشان هم جدیداً به همدم آمدند، بازدیدی صورت گرفت و من دیدم بچه‎ها به لحاظ بهره‌ی هوشی و معلولیت‎های ذهنی و جسمی در رده‎های مختلف هستند و بعضا استعدادهای خیلی خوب دارند. دیدم شرایط برای آموزش شاهنامه به تعدادی از فرزندان همدم مهیاست و از شهریورماه 1398 طی گفتگویی که با بنیاد فردوسی و مدیرعامل همدم خانم دکتر حجت صورت گرفت، قرار شد جمعه‌ها صبح برای آموزش شاهنامه‌خواهی در خدمت دخترانم در همدم باشم.
شهریورماه 98 از ابتدای شاهنامه شروع کردیم و الان به داستان زال و رودابه رسیده‌ایم. خوشبختانه بچه‌ها بسیار علاقه‌مندند خوب هم پیشرفت کرده‌اند. بخش شنیداری هوششان خیلی تقویت شده است و خیلی‌خوب صحبت می‌کنند و داستان تعریف می‎کنند. بعضی جلسات اصلاً برای قصه تعریف کردن نوبت به من نمی‌رسد، چون علاقه‌مند هستند خودشان آنچه را یاد گرفته‌اند در قالب قصه‌گویی بیان کنند. علاوه بر این، گاهی در آغاز جلسه یک موسیقی در مورد شاهنامه پخش می‎شود و در پایان جلسه معمولا یک فیلم که یا اقتباس از خود شاهنامه است یا در ارتباط با شاهنامه، برای بچه‌‎ها پخش می‌‎شود. یک مسأله دیگر که من به آن توجه کرده‌ام، ضرورت این است که دوستان و همکاران ما که شاهنامه تدریس می‌کنند در کنار شاهنامه از داستانهای مربوط به شاهنامه هم استفاده کنند. مثلا داستان زال و رودابه را در شاهنامه داریم. اما، مثلا روایتی دیگر داریم در کردستان و بلوچستان که به زبانهای محلی است و اگر همکارانمان و این‌ها آشنایی دارند، این وجه از داستانهای مربوط به شاهنامه هم گفته شود. چون عناصر تخیلی و این قصه‌ها فانتزی بیشتری دارند و بچه‌ها آن را بیشتر می‌پسندند. 
* داستانهایی که عنوان کردید، چطور وارد یا منسوب به شاهنامه شده‌اند؟ 
می‌دانیم که قبل از فردوسی، گروه و انجمنی تشکیل شد و این انجمن از چهار فرد شاخص تشکیل شده بود. آنها هم همکارانی داشتند. به نظر و نگاه خودشان بهترین داستانها را در مجموعه‎ای جمع کردند که آن را بتوانند به عنوان تاریخ ایران به مردم معرفی کنند و چون آن دوره، دوره‌ی خردگرایی بود، آنها سعی کردند داستانهایی را انتخاب کنند که خردپذیرتر باشد و یک مجموعه‌ی منسجم علمی باشد. آنها آن بخشها را انتخاب کردند و تأکیدشان بر منابع مکتوب بود و فردوسی هم در آن فرصت 30 ساله طبیعتاً بیشتر از آن نمی‌توانسته و یا نمی‌خواسته بگوید چون کیفیت کار برایش مهم بوده است.  
فردوسی این مجموعه را از آغاز تا پایان به شعر درآورده‌است، اما در کنار آن و در مناطق دیگر ایران، شاهنامه‌های دیگری هم داریم. مثلاً در مناطق غرب ایران شاهنامه‌هایی  داریم که معروف است به شاهنامه‌ی کردی و یک سری داستانها در آنها وجود دارد که در شاهنامه‌ی فردوسی نیامده است، به چند دلیل: 
اول اینکه فردوسی و کسانی که شاهنامه‌ی ابومنصوری منبع فردوسی را جمع‌آوری کردند، در خراسان بودند و اصلا اطلاع نداشتند مثلا از کردستان و متوجه زبان شاهنامه‌ای که در آنجا بود هم نمی‌شدند. این است که در خراسان اینها به کار خودشان ادامه دادند و در غرب ایران، در کردستان و کرمانشاه و لرستان هم آنها به کار خودشان ادامه دادند.
به عنوان مثال، قصه‎ای که همین امروز دختران همدم به‌صورت تئاتر اجرا کردند، داستان دختر خانمی است که از دست دشمن فرار کرد و فرامرز را دید. اصالتاً قصه‌ای است که در غرب ایران وجود دارد و من آن را در یک کتاب به ‌نام «رزم نامه‌ی کنیزک» چاپ کرده‌ام. کنیزک یعنی دخترخانم. یعنی معنی کنیز و خدمتکار نمی‌دهد. جنگ نامه‌ای است که یک دخترخانم نقش اصلی و محوری آن را دارد که از دست دشمن فرارم می‌‎کند و فرامرز پسر رستم را پیدا می‌کند و او را تشویق می‌کند که زنها و دخترهای ایرانی را نجات دهد. 
 
* آیا به لحاظ روحی، از شروع  کلاسهای داستان‌خوانی تاکنونی در فرزندان همدم تغییری هم حس کرده‌اید؟ 
پیشرفت بچه‌ها از نظر من باورنکردنی است. با توجه به تفاوت هوش‌بهرها بین بچه‌ها پیشرفت چشمگیری داشته‌اند. اگر این کلاس را من در بیرون می‌داشتم، هیچ‌وقت توقع پیشرفت اینچنینی نداشتم. بچه‎ها خیلی علاقه‌مند هستند و بسیار قصه را دوست دارند. ویژگی مهم کلاس ما این است که من تقریباً حکم گرداننده را دارم و بچه‌ها خودشان کارها را انجام می‎دهند. پیشرفت بچه‌‎ها خیلی بوده. قدرت شنیداری بچه‌ها تقویت شده و بچه‌ها به‌دقت می‌شنوند و قصه را گوش می‌دهند و بعد بازتابش را در تعریف‎ها و نمایش‌هایشان می‌بینم. من معتقدم آموزش و پرورش ما باید به قصه‌گویی خیلی اهمیت بدهد چرا که سود شنیداری بچه‌ها بسیار پایین است. بچه‌های ما یاد نگرفته‌اند که آرام و بیشتر به صحبت‌ها گوش دهند. صبر و شیکبایی ندارند. این قصه‌گویی باعث می‎شود بچه‌ها صبر و شکیبایی و تمرکز و سواد شنیداریشان تقویت شود و اینها همه دست به دست هم داده است تا روحیه‎ی بچه‌ها هم در جهت مثبت تغییر کند.
* با توجه به اینکه بین این بچه‎ها، فرزندانی هستند که بهره‌ی هوشی کمتری دارند، کنترل آنها برایتان سخت نبوده است؟ 
البته دراین خصوص بیشتر زحمت به دوش مربی‌هاست. ولی کلیت کلاس به این گونه است که سعی شده در فضای کلاس به قصه‌ها گوش ‌دهند و در جمع حضور داشته باشند. کلاس ما، گاهی بیشتر از 2 ساعت طول کشیده و بچه‌ها خسته نشده‌اند.  
* آیا ارتباط عاطفی با این بچه‌ها پیدا کرده‌اید؟ آیا منتظر روز کلاس هستید؟ 
من برای جمعه‌ها و برگزاری کلاس لحظه شماری می‌کنم. خانواده‌ام هم بسیار با من همراه هستند و اگر برنامه‌ای برای جمعه صبح داشته باشیم، حتما آن را تغییر می‌دهند و به وقتی دیگر موکول می‌شود تا کلاس همدم کنسل نشود. اگر با من همدم نبودند این کار خیر مداومت پیدا نمی‌کرد. 
 
* به نظر شما، ایجاد فرهنگ کتاب و کتابخوانی برای این بچه‎ها چقدر ضرورت دارد؟ 
مهمترین ابزار آموزش بچه‌ها بیان غیرمستقیم است و این انتقال غیرمستقیم مهمترین ابزارش قصه‌گویی است. یعنی بچه‌ها از طریق شنیدن قصه فرهنگ را یاد می‎گیرند و بعد با مطالعه. قصه جاذبه‎ی خودش را دارد. تا بیست سال پیش و حتی الان در روستاها منتقل کنندگان فرهنگ و اخلاق جامعه پدر و مادربزرگ‌ها و قصه‌گوها بودند که همه چیز را از طریق قصه به‌طور غیرمستقیم به بچه‌ها یاد می‎دادند. باید روی این مساله بیشتر سرمایه‌گذاری شود. البته باید افراد تخصص داشته باشند. مثلا برای ارائه‌ی شاهنامه حتما باید فردی باشد که به‌صورت تخصصی حداقل چند دوره‌ی آموزشی شاهنامه را زیر نظر متخصصین همان حوزه گذرانده باشد و مهارت قصه‌گویی را از محضر استادان قصه‌گویی کسب کرده باشد.  
در انتقال شاهنامه رویکرد انتقادی هم مهم است. مثلا امروز بچه‌ها قصه‌ای را تعریف کردند که رستم بعد از اینکه دژ سفید را گرفت آنجا را به آتش کشید. از بچه‌ها پرسیدم آیا کار رستم خوب بود؟ همه گفتند نه از آن مکان می‌شد استفاده کرد برای امور فرهنگی، مدرسه، کتابخانه و... بنابراین، نتیجه می‌گیریم که به آتش کشیدنش جایی -حتی اگر رستم این کار کرده- کار درستی نبوده است.  
* شاهنامه، در رشد فکری و اخلاقی بچه‌ها چه تأثیری می‌تواند داشته باشد؟
بیشترین بار قصه‌های شاهنامه که در اینجا وجودش را حس می‎کنم همان روحیه‎ی مقاومت و مبارزه است و تسلیم نشدن در برابر مشکلات و سختی‌ها. مثلا بچه‌های همدم هرچند بخش‌هایی از زندگیشان با زال در ارتباط است دفعه‌ی اول که قصه‌ی زال را شنیدند ناراحت شدند. اما جلسات بعدی وقتی به خودشان مراجعه کردند، متوجه شدند که زال چطور پیشرفت و مقاومت کرده است و چگونه توانسته بین سیمرغ و پدرش همسانی برقرار کند و به سمت پدرش بیاید و در جامعه باشد و به یک جهان پهلوان تبدیل شود. روحیه‌‏ی مبارزه، مقاومت و تسلینم نشدن بار اصلی آن است و دیگر اینکه خردورزی و عقل و اندیشه به‌صورت غیرمستقیم به بچه‌ها آموزش داده می‌شود. مسائل دیگری از جمله مسئولیت پذیری به‌شکل غیرمستقیم به بچه‌ها آموزش داده می‌شود. مثلا من اینجا دقت کرده‌‌ام بچه‌های بزرگتر نسبت به بچه‌هایی که سن کمتری دارند، احساس مسئولیت می‌کنند.  
* جناب دکتر مفاخر! به عنوان پرسش پایانی، بفرمایید که برای مؤسسه توانبخشی همدم و دیگر مؤسسات مشابه، برگزاری همایشها و برنامه‌های فرهنگی و هنری را تا چه اندازه لازم می‎دانید؟ 
  توانبخشی در حوزه‌ی اهداف اصلی این مجموعه است که باید به‌صورت تخصصی انجام شود. خوشبختانه، همدم دراین زمینه بسیار موفق بوده‌است. اهمیت دادن به مسائل فرهنگی، آن بخشی است که در کنار امور توانبخشی قرار می‌گیرد و لازم و ملزوم هم هستند.  
نگاه فرهنگی است که به بچه‌ی کم‌توان ذهنی یاد می‎دهد چگونه از توانایی نهفته خودش استفاده کند و بتواند هنر و توانایی خودش را به جامعه عرضه کند. معرفی مؤسسات توانبخشی از نگاه فرهنگی و هنری و حتی علمی می‎تواند تبلیغات بسیار مهم و موثری باشد.  
علاوه براین، چنین برنامه‌هایی افراد فرهنگی و متخصص در هر رشته‌ای را برای همکاری در همدم تشویق و علاقه‌مند می‌کند که به همدم بیاید و کمک فرهنگی کند و با حضورش مثمر باشد. 
من این خواهش را از استادان، هنرمندان و توانمندان دارم که برای این بچه‌ها در آموزش امور فرهنگی، هنری و علمی وقت بگذارند، به دختران همدم سربزنند و تنهایشان نگذارند. من خودم از آمدن به اینجا بسیار حس و حال خوبی دارم و از خداوند می‎خواهم بتوانم این جلسات را به‌صورت دائمی ادامه بدهم.
تاريخ:  ۱۳۹۹/۱/۶ به اشتراک گذاشتن این خبر :    
 


معرفی این خبر به دوستان


نظرات
نقدی موجود نیست
نظر شما

امتياز کاربران 0 از 5
 

 
آدرس پستی : مشهد ، بلوار خیام شمالی ، خیابان عبدالمطلب ، عبدالمطلب 58

تلفن: 31732 (051)


تلفنخانه : 37111764 - 37111755 (051)
تلفن مستقیم مدیریت : 2 - 37112111 (051)
تلفن مستقیم معاونت : 14-37112113 (051)
پاسخگوی شبانه روزی: 6262 125 0935
تمامی حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به موسسه خیریه دختران کم توان ذهنی و بی سرپرست همدم می باشد.

www.hamdam.org