بازار مهر، بازار ماه، بازار معرفت...
آیین اختتامیهی جشنوارهی آجیل و شیرینی همدم، در میان شکوه مهر و همدلی شهروندان مشهدی و هنرنمایی ستارههای سینما و موسیقی کشورمان، برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی موسسهی خیریهی همدم، آیین اختتامیهی جشنوارهی آجیل و شیرینی همدم، جمعه 24 اسفند 97 در حالی برگزار شد که شور و شوق شبهای قبل هنوز در میان مردم بازدیدکننده و جوانان غرفهدار موج میزد؛ آنها از حضور مهدی یغمایی (آهنگساز و خواننده) و اجرای مشترکش با تکتم همدم در شب قبل، سخن میگفتند و از لطف و فروتنی امیررضا دلاوری (بازیگر سینما) و همنفسیاش با 400 دختر موسسه خاطرههای خوش در ذهن داشتند.
مردمی که در دوشب گذشته، نوای فرزندان همدم را لبیک گفته بودند، در سومین شب از این بازارچه نیز آمده بودند تا ضمن خرید و حضور در بازاچه، همنوا با خادمین موسسه، از 50 جوان مهربان شهرمان تشکر کنند و به آنها بگویند دلمان به شما و بودن و ادب و معرفتان خوش است؛ ما به بودن گروه لبخند کودک در شهر امام رضا(ع) افتخار میکنیم و از اینکه در زمانهی گرانیها و تورم و فشار اقتصادی، فرزندان موسسهی خیریهی همدم را فراموش نکردهاید، سپاسگزارتان هستیم.
در ابتدای مراسم همچون شبهای گذشته، امیر حسین رجبی (مجری صدا وسیمای ایران) از ندا و تکتم خواست دکلمه و نوای امام رضا(ع) را برای میهمانان مراسم اختتامیه اجرا کنند و سپس نوبت به هنرنمایی گروه سرود آوای همدم رسید که با اجرای چند سرود مذهبی و ملی، معنویت خاصی از قدرت آفریدگار را به نمایش بگذارند.
هریک از میهمانان هنرمند شب سوم بازارچه، با دعوت مجری، در جایگاه حاضر شدند و برنامههایشان را تقدیم میهمانان مراسم کردند.
ابتدا علی عبدالمالکی (خواننده و آهنگساز) روی جایگاه رفت و گفت: «باور کردن هنر و توانایی فرزندان همدم، کار آسانی نیست؛ امروز کنار دار گلیمبافی و میز قلمزنی آنها نظارهگر کار حیرتانگیزشان بودم. مطمئنم خداوند این نقطه از جهان را بهطور خاصی آفریده است. البته همهی این اتفاقات خوب را مدیون حضورامام هشتم(ع)، خادمین عاشق به بچهها و مردم مهربان و یاوری آنها هستیم.»
سپس از مردم حاضر در سالن خواست اهالی همدم را تنها نگذارند و با توجه به سختی و مشقت اوضاع اقتصادی چند ماه اخیر، هر کسی هرچقدر دوست دارد میتواند به بچهها هدیه کند. از میان جمعیت مونیکا کوچولوی هفت ساله، با بلند کردن دست و اهدای 50 هزار تومان اولین نفری بود که در همت عالی آیین اختتامیهی این بازارچه شرکت کرد.
همزمان با ادامهی همت عالی، مردم خونگرم حاضر در بازاچه، علیرضا مسلمی (کمدین و صداپیشه) در جایگاه به اجرای برنامههای هنری پرداخت و او نیز در صحبتهای کوتاهی گفت: «همدم در همهجای ایران نام و نشام خاص خودش را دارد. امروز از هر هنرمند و ورزشکار ملی میتوانید آدرس دقیق همدم را بپرسید. امشب حس خوبی دارم و فکر میکنم این حسی که در میان مردم نیز موج میزند، نتیجهی زحمات و عشق خادمین موسسه و گروه مهربان و کوشای لبخند کودک باشد».
در ادامهی مراسم، خادمین موسسه به پاس قدردانی از زحمات گروه لبخند کودک، ضمن غافلگیر کردن سامان مصطفایی (مدیر این بنیاد)، تولدش را به صورت نمادین جشن گرفتند و از زحمات چند سالهی آنها در برپایی بازارچههای نوروزی تقدیر کردند.
آقای مصطفایی نیز به نیابت از همکاران و دوستانش در این بنیاد خیریه گفت: «جمعیت 50 نفرهی بنیاد لبخند کودک، با امید به زندگی و آموزش بهتر 400 دختر بیسرپرست موسسهی خیریهی همدم، در چند ماه اخیر بصورت بیوقفه، فعالیت کردند و امشب خوشحالیم که نتیجهی مطلوبی به دست آمد. ما همیشه از مردم و مسئولین خواستهایم به جوانان کشوراعتماد کنند و از خانم دکتر حجت بخاطر این اعتماد سازی و همکاری صمیمانهشان تشکر میکنیم. انشالله در سالهای آینده هم اهداف خیر این گروه، ادامهدار باشد.»
آخر شب بود. درست ساعت 12. غرفهداران دلشان نمیآمد غرفههایشان را جمع کنند . انگار نه انگار که بازاچه تمام شده است. آنها با همان اشتیاق روز و ساعت اول بازاچه، مشغول معرفی محصولاتشان بودند و همزمان میگفتند: «آقا، خانم، اگر از ما خرید کنید برکتش را در زندگیتان خواهید دید. ما به عشق شما مردم مهربان جمع شدهایم. عایدات فروش ما به نفع فرزندان موسسهای است که هزینهی فراهم کردن داروی بچههایش چیزی نزدیک به سی میلیون تومان در ماه میشود.»
و بعد توضیح میدادند که اگر یک بسته بیشتر آجیل بفروشند، یک بسته قرص بیشتر برای بچهها میتوان خرید...
ماه زیبا نظارهگر این مهربانی بود. ماه هم میخواست تا صبح بیدار باشد و وقتی خورشید خانم مهربان در آسمان پیدا شد، تمام خاطرات زیبای این سه شب را برایش تعریف کند و بگوید یک عده جوان لایق و با معرفت، سه روز و سه شب هرچه در توان داشتند در طبق اخلاص گذاشتند
و کارسنانی در دل جادهی شاندیز به پا کردند.
ساعت، 12 شب را نشان میداد اما نه ماه زیبا و نه غرفهداران مهربان، نمیخواستند این بازارچه تمام شود.... |