هر کدام از ما شاید تاکنون آرزوی نوع دیگری از بهزیستی و نوزیستی را در ذهن خود پرورانده باشیم؛ بهزیستنی که بتواند در راستای کمک به همنوعانمان هم باشد. اما سنتهای کهنه در مقررات خشک زمینی اجازه نمیدهد خارج از هنجارهای اجتماعی قدمی برداریم و به این نوع آرزوها چندان وسیعتر فکر کنیم و به مرحلهی عمل برسانیم چرا که در جامعه، بهعنوان هنجارشکنی سرکوب خواهد شد. ایتالو کالینو یکی از سرشناسترین چهره های ادبیات معاصر ایتالیا است. طنز ظریف نزدیک به واقعیت، تخیل قدرتمند و توانمند، استفاده از تمثیل و استعاره ها و افسانه پردازی در آثار کالینو جایگاه ویژه ای را در میان رمان نویسان اروپایی به خود اختصاص داده است. کتاب «بارون درخت نشین» با ترجمه های متعدد در دنیای ادبیات جهان و همچنین چند ترجمه در ایران بیشک یکی از شاهکارهای ادبی است که در عین سادگی و روانی، معانی عمیقی را در خود گنجانده است. نویسنده با تبحری خاص توانسته زندگی غریب و نوعی جدید از گوشهنشینی انسان را در سرآغاز سده نوزدهم، به تصویر بکشد. محور اصلی داستان، زندگی شخصی به نام «بارون کوزیمو» است. بارون کوزیمو، پسر ارشد بارون روندو از خانواده های اشرافی است. راوی داستان برادر کوزیمو است و اتفاقهایی را که در زندگی شخصیت اصلی داستان از دوران کودکی تا هنگام مرگ وی رخ میدهد، روایت میکند. بارون کوزیمو، در سن 12 سالگی با سماجتی بچهگانه بهخاطر سختگیری های پدر و مقررات و سنتهای خشک و دست و پاگیر در زندگی اشرافی از خانه قهر میکند و به درختان پناه میبرد. زندگی بر فراز درختان با لجاجتی کودکانه شکل میگیرد. اما رفته رفته هدفش تغییر میکند و تصمیم میگیرد در مسیر گریز از مردم و شکستن برخی هنجارها به گونهای دیگر کمکحال همنوعانش باشد و به زندگی آدمیان و قراردادهای انسانی پشت پا نزند. به این نتیجه میرسد که زمین را رها کند و به زندگی در راه پرپیچ و خم و لرزان درختان پناه ببرد. از زندگی کلیشهای زمینیان فاصله بگیرد و از فراز درختان و از آسمان، زمین را بهتر ببیند و بیشتر و بهتر بشنود و به انسانها کمک کند. در طول زندگی اش بر فراز درختان، اتفاقات زیادی رخ می دهد که توسط برادرش راوی داستان نقل می شود؛ «بارون، زمین را جای مناسبی برای زندگی ندید و جهانی آرمانی برای خود ساخت. برای او جهان دگرگون شده بود. جهانی بود پر از پل های باریک و خمیده ای که میان زمین و آسمان کشیده شده بود، جهان تنها و شاخههای پوشیده از پوسته و گره چین و شیار. دنیای ما زیر زمین آن جهان بود.» بارون، از بالای درختان به زمینیان و کارگران و نیازمندان کمک میکند. در سن میانسالی کوزیمو یک مبارز سیاسی میشود و بدون اینکه پایش به زمین برسد برای مدتی در گروه فراماسون ها رهبری گروه را بر عهده میگیرد و یک سری قوانین توسط او وضع میشود و در نهایت بارون تنها و جدا از هر فرقه و تفکری بدون اینکه به زمین بازگردانده شود، میمیرد و اثبات میکندکه «برای بهتر دیدن زمین باید از آن فاصله گرفت.» در بخشی از این کتاب می خوانیم: «آخرین روزی بود که برادرم کوزیمو با ما گذراند. این روز را چنان به یاد دارم که انگار دیروز بود. در ناهارخوری خانهمان نشسته بودیم. شاخههای پربرگ بلوط بزرگ باغ از پنجره دیده می شد. نیم روز بود. خانوادهی ما به رسم قدیمی همیشه در این ساعت ناهار میخورد. ناهار بعد از ظهر، شیوه ای که در بارولنگار فرانسه باب کرده بود و همهی اشراف آن را پذیرفته بودند در خانهی ما جایی نداشت. به یاد دارم که باد میوزید و برگها تکان میخورد. بادی بود که از دریا می وزید. کوزیمو بشقاب حلزون را به کناری زد و گفت پیش از این گفته بودم، باز هم میگویم که حلزون نمیخورم. حرکتی این چنین خیرهسرانه در خانهی ما جایی نداشت...» |