تورقی در کتاب «بینایی» اثر ژوزه ساراماگو... در شمارههای پیشین فصلنامهی همدم کتاب «کوری» اثر ماندگار نویسندهی بنام پرتغالی "ژوزه ساراماگو" که جایزهی نوبل ادبیات را از آنِ خود و کشورش کردهاست، به شما فرهیختگان معرفی شد. در سال 1998«کوری» به عنوان رمانی خاص و یک اثر تمثیلی معرفی شد که نویسنده بیرون از حصار زمان و مکان، یک رمان معترضانهی اجتماعی، سیاسی از آشفتگی اجتماع و انسانهای سردرگم را از دایرهی افکار خود و مناسبات اجتماعی به رشتهی تحریر درآورد. داستان «کوری» از ترافیک یک چهارراه آغاز میشود که رانندهی یک اتومبیل بهصورت ناگهانی درآن دچار «کوری» میشود و سپس دیگر افراد شهر هم به مرور و به صورت اپیدمی دچار کوری میشوند. شخصیت بارز کتاب -همسر دکتر- که خود منجی جامعه است، در پایان کتاب، در جواب سؤال خودش که از دکتر میپرسد «چرا کور شدیم؟» میگوید: «من فکر میکنم ما کور نشدهایم، ما کور هستیم؛ کور اما بینا، کورهایی که میتوانند، ببینند و نمیبینند...» در این شماره از فصلنامه همدم، میخواهیم رمان «بینایی» را که سیاسیترین اثر ژوزه ساراماگو است با شما خوبان بهاختصار مرور میکنیم. «بینایی» در حقیقت ماجرای دیگری است برای ساکنان شهری که رمان «کوری» در آن اتفاق افتاده بود. این دو اثر مکمل هم اند و ارتباط فشردهای با یکدیگر دارند. نویسنده با درایت خاص خود توانسته است «کوری» یا بینایی سفید را با «بینایی» که در آن هم، رأی سفید به منزلهی بیماری کوری یا همان کوری معنوی است تلفیق کند و نارسایی فهم بشر را از شناخت درست واقعیات نشان دهد. رمان «بینایی» در مورد کشوری است که با بحران و فاجعهای روبرو شده که بسیار عجیب و نادر است. داستان از روزی شروع میشود که باید مردم برای انتخابات و سرنوشت کشورشان به پای صندوقهای رأی بروند ولی در آن روز بارانی هیچکس برای دادن رأی به حوزههای اخذ رأی نیامدهاست. مسئولین حوزهها با نگرانی از خانواده و خویشان خود میخواهند برای دادن رأی به شعبات رأیگیری بیایند اما گویا کسی قصد رأی دادن ندارد! سیاستمداران امیدوارند با کاهش باران مردم به پای صندوقهای رأی بیایند اما باران قطع میشود و باز هم در حوزهها خبری از مردم نیست! ساعت حدود چهار بعدازظهر میشود و بهناگاه مردم به حوزههای رایگیری هجوم میآورند. خبرنگاران علت هجوم مردم را در ساعت چهار بعدازظهر از مردم سئوال میکنند ولی جواب دلخواه را نمیگیرند. گزارشگران حضور مردم را در صفهای طولانی بیسابقه اعلام میکنند. ساعت رأیگیری به اتمام میرسد و به خاطر صفهای طولانی دو بار ساعت رأیگیری تمدید میشود! شمارش آرا به انتها میرسد. همه از نتایج انتخابات دچار شُک شدهاند و نتیجه باور نکردنی است! بیشتر مردم رأی سفید به داخل صندوقها ریختهاند و احزاب تنها مقدار خیلی کمی از آرا را از آن خود کردهاند. بعد از اعلام نتایج، رئیس جمهور و دولت، انتخابات را باطل اعلام میکنند و فراخوان مجدد برای انتخابات میدهند و مقامات و رئیس جمهور از طریق رسانهها از مردم میخواهند سرنوشت خود را با رأی دادن رقم بزنند. در دور دوم، انتخابات مجدد برگزار میشود و این بار نتیجه بدتر از انتخابات دورهی اول است و تعداد رأیهای باطل بیشتر. شهر به هم میریزد. گروههای تفتیش عقاید به کار میافتند ولی مردم مقاومت میکنند. حرکتهای تفتیشی را افزایش میدهند ولی باز هم به نتیجه نمیرسند. دولت شهر را در چنین وضعیتی رها میکند. افراد وابسته به دولت از شهر میگریزند و راههای خروج از شهر را میبندند و از طریق رادیو سعی در بر هم زدن امنیت و آرام شهر میکنند اما اهالی شهر، آرامش شهر را کنترل میکنند. در این بین اتفاق و حوادث زیادی رخ میدهد. نثر کتاب چنان دلنشین است که حوادث را بهصورتی ملموس و واقعی در ذهن ترسیم میکند. امیدواریم با خواندن این کتاب ارزشمند از «کوری» اجتماعی رهایی یابیم و به «بینایی» واقعی برسیم. |