موسسه خیریه توانبخشی دختران بی سرپرست و کم توان ذهنی
 هـمـــدم فتـح المـبین
www.Hamdam.org
انتخاب زبان: انگلیسی     0
امروز: پنجشنبه ۱۴۰۳ سي فروردين

کارآفرینی با ایده‌ای خلاقانه و گشتی در کارخانه‌ی تولید فرآورده‌های زیتون؛
 
 نمای نزدیک؛ 
کارخانه‌ی تولید فرآورده‌های زیتون در فاز اول شهرک صنعتی مشهد قرار دارد. این کارخانه متعلق به «دکتر علی نبی» است. فردی که به عنوان یک مشاور خانواده روزی تصمیم می‌گیرد از یک ایده به تولید و فعالیت اقتصادی برسد. ایده‌ی راه‌اندازی کارخانه تولید فرآورده‌های زیتون (عرشیا) با حمایت و بهره‌مندی از نیروی کاری که سابقه کیفری داشته‌اند. زنان و مردانی که به هر دلیلی سابقه‌ی زندان داشته‌اند و حالا بعد از پایان دوران محکومیت به سبب نوع نگاه جامعه کار ندارند. ایده‌‌ی جذابی که امروز این کارخانه را به یکی از موفق‌ترین واحدهای تولیدی کشور بدل کرده است. ایده‌‌ای با چاشنی کار خیر!
*****
چرخ‌های زندگی می‌چرخد. چرخ‌های زندگی که بچرخد لبخند روی لب‌های خسته‌شان می‌نشیند. از آخرین باری که لبخند زده بودند سال‌ها و سال‌ها می‌گذرد. انگار فراموش‌شان شده بود که می‌شود دوباره لبخند زد. یکی تازه از بند دیو اعتیاد رها شده بود و دیگری تازه از زندان مکافات به جرم غیرعمدی خلاصی پیدا کرده بود. زنان سرپرست خانوار هم بودند. آن‌ها که یا بدسرپرست بودند و یا بی‌سرپرست. چفت هم نشسته بودند و دست به چرخه تولید داشتند. می‌گفتند حتی این اواخر سر و کار زندگی برای آن‌ها که جرایم عمد هم داشتند پیدا شده بود. انگار قرار بود جایی باشد تا تمام تلخی گذشته را با طعم زیتون زندگی بشوید و از کام ببرد. تلخی‌ها را بنشاند توی صافی عشق و اراده و باری دیگر زندگی را از شیره جان شیرین کند. 
این‌جا همه به زندگی دوباره برگشته‌اند. گویی چرخ زندگی در جریان است. صحبت از آدم‌هایی است که از بند آسیب‌های اجتماعی به دامان زندگی دوباره رجعت کرده‌اند و حالا در کارخانه تولید فرآورده‌های زیتون مشغول به کار هستند! اتفاقی نادر و جالب.
وقتی همه چیز از یک ایده شروع شد
ایده‌ها در دنیای فکر آدم‌ها شکل می‌گیرد و برای رسیدن به تصمیم باید انگیزه و اراده را جاشنی آن کرد. دکتر نبی، مالک کارخانه تولید فرآورده‌های زیتون (عرشیا) یکی از مشاوران برجسته خانواده در کشور است که روزی روزگاری جایی از گوشه فکرش با یک ایده رو به رو شده است. ایده راه‌اندازی واحد تولیدی که با تکیه بر نیروی انسانی اقشار آسیب‌دیده جامعه اداره می‌شود. اتفاقی که پیش از آن‌که یک فعالیت اقتصادی باشد یک کار خیر است. این واحد تولیدی جزء معدود واحدهای تولیدی در کشور است که کار «زیتون» را به صورت تخصصی انجام می‌دهد. 
یک شرط و یک هدف
وقتی برای بازدید از کارخانه و فعالیت‌های آن به فاز دو شهرک صنعتی مشهد سرازیر می‌شویم در ابتدا پشت در اتاق مدیر تولید با اتفاق جالبی رو به رو می‌شویم. جوانی که برای کار وارد کارخانه می‌شود و منشی دفتر به او می‌گوید که شرط اصلی فعالیت در این واحد تولیدی داشتن سابقه کیفری است! علوی، مدیرتولید این واحد تولیدی برایمان مسئله را باز می‌کند: «این شرکت با این هدف تاسیس شد که بتوانیم از یکسری افراد آسیب‌پذیر و آسیب دیده اجتماع حمایت کنیم.» حمایتی که از یک کارآفرینی جالب آغاز می‌شود. این‌‌که آن‌هایی که روزگاری به جبر روزگار و دست خطا به ورطه نابودی افتاده‌اند اما حالا با یک هدف خیر و اشتغال در این واحد تولیدی دوباره به چرخه زندگی بازگشته‌اند. علوی می‌گوید: «ما ابتدا در فاز دو شهرک صنعتی مشهد یک ملک اجاره‌ای داشتیم و کار را با زنان سرپرست خانوار آغاز کردیم. شکر خدا الان در جایگاهی هستیم که شرکت به فاز یک منتقل شده و زمین آن مال خود شرکت است. یک کارخانه هم در مینودشت زدیم که کار دریافت زیتون و مشاوره به باغدارها را انجام می‌دهد و همه این کارها در راستای هدف متعالی شرکت است.»
«زیتون»؛ این خوب مستند!
کلمه «زیتون»، شش‌بار در قرآن آمده است و یکبار هم، در سوره مؤمنون آیه 20 به‌طور غیرمستقیم، از آن به عنوان درختی که دارای روغن است و در کوه «صنعا» یافت می‌شود، یاد شده است. در قرآن، زیتون، دو بار، به صورت تنها و دو بار، همراه با سایر میوه‌ها مثل: خرما، انار، انگور و انجیر آورده شده است. شاید مشهورترین آیاتی که از قرآن کریم به ذهن داریم و کلمه در آن از میوه «زیتون» یاد شده است، آیه «والتین و الزیتون» باشد که خداوند به درخت انجیر و زیتون سوگند یاد می‌کند. زیتون میوه مقدسی است که نه تنها در نگاه دینی به آن توجه ویژه‌ای شده است بلکه در خارج از مرزهای اسلامی و در کشورهای اروپایی هم برای درخت زیتون و میوه آن ارزش خاصی قائل هستند. چرا که زیتون و درختش را مفید می‌دانند. انتخاب این میوه مقدس برای کسب و کار و تولید، انتخاب جذابی است که مدیر تولید کارخانه فرآورده‌های زیتون عرشیا به آن اشاره می‌کند: «به چند دقیق در انتخاب این کسب و کار ما به سراغ زیتون رفتیم. دلیل اول این‌که کاری که ما می‌خواهیم انجام بدهیم کار مقدسی است و هدفگذاری مقدسی برای آن انجام شده است. وقتی می‌خواهیم چنین کار مقدسی بکنیم باید محصولی هم که می‌خواهیم تولید کنیم مقدس باشد. وقتی خداوند می‌گوید یک چیزی مقدس است پس حضورش برای ما ایجاد تقدس می‌کند. حضور این محصول برای ما ایجاد برکت می‌کند. وقتی ما می‌خواهیم یک کار خیر انجام بدهیم وقتی در کنارش یک محصول مقدس تولید کنیم و گام سوم زیتون چون فرآوری و بسته‌بندی‌اش مستلزم حضور نیروی انسانی زیاد است به آن نیت خیر ما کمک می‌کند.»
اشتغال‌زایی مستقیم و غیرمستقیم برای اقشار آسیب دیده جامعه
علوی در خصوص این اشتغال‌زایی و تعداد افرادی که به صورت مستقیم و غیرمستقیم با مجموعه همکاری می‌کنند، می‌گوید: «علاوه بر حمایت از زنان سرپرست خانوار و زنان بدسرپرست در ادامه مسیر معتادین بهبود یافته، جرایم غیرعمد و حتی جرایم عمد هم به این بحث حمایتی ما اضافه شد و ما امروز چیزی بیش از 500 نفر از اقشار آسیب دیده جامعه را داریم که به صورت مستقیم و غیرمستقیم مشغول کار در این کارخانه هستند.» وی تصریح کرد: «ما حتی علاوه بر پرسنلی که به صورت مستقیم در شرکت کار می‌کنند چیزی حدود 400 خانه در حاشیه شهر مشهد تحت حمایت شرکت هستند که کار را برایشان می‌بریم. زنانی هستند که حالا به هر دلیلی نمی‌توانند به شرکت بیایند و ما کار را برای آن‌ها به خانه می‌بریم. به نوعی کارآفرینی در خانه انجام می‌شود.» 
زیتون و همه آن‌چه تولید می‌شود
بیش از 400 تن زیتون در زیر زمین کارخانه تولید فرآورده‌های زیتون عرشیا به حالت دپو قرار دارد. به گفته مدیرتولید کارخانه این دپو یا ذخیره‌سازی برای مواقعی است که ممکن است زیتون دیر به کارخانه برسد. تولید انواع ترشی‌های زیتون، زیتون پرورده، روغن زیتون و... از محصولات اساسی کارخانه است. حجم عمده زیتون این کارخانه از مینودشت تامین می‌شود، اما در کنار آن از شیراز، زنجان هم زیتون به مجموعه عرضه می‌شود. مدیر تولید عرشیا در خصوص منابع مالی کارخانه و انگیزه‌های ورود به این عرصه خاطرنشان می‌کند: «شرکت صد در صد خصوصی است و منابع مالی آن تنها از طرف دکتر نبی تامین می‌شود. هیچ نهادی هم کمکی در این زمینه به ما نمی‌کند. دکتر نبی از مشاوران و روانشناسان مشهور کشور هستند ولی این اولین حضورشان در عرصه کار اقتصادی است که با چنین طرح و نیت خیری همراه شده است. به عبارتی ایشان می‌خواستند اولین ورودشان یک نگرش مقدس به مسئله اشتغال‌زایی برای اقشار آسیب دیده جامعه باشد.» 
و آدم‌هایی از جنس عشق
توی کارخانه چرخی می‌زنیم. می‌رویم سراغ دستان توانمند مردان و زنانی که اگرچه به حمایت خیر گروهی به کار گمارده شده‌اند اما به یقین ترک عادت خطا و بازگشت به زندگی از ید خواستن‌شان برخواسته است. به علیرضا می‌رسیم که می‌گوید: «دیگر جای نداشتم.» قطع ید شده است. 4 انگشتش در سر خطا رفته است. خطای روزگار که دست او را به خلاف کشانده بود. او حالا به زندگی بازگشته است. وقتی به او می‌گوییم از گذشته‌ها بگوید، اولش تلخ می‌شود و با تلخی از گذشته سخن می‌گوید اما هر چه به امروز زندگی‌اش می‌رسد لبخند رضایت روی لب‌هایش بی‌تاب‌تر می‌شود. می‌گوید: «قبلا هیچ جایی بین خانواده و دوستان نداشتم. هیچکس توی جامعه تحویلم نمی‌گرفت. اما خدا را شکر الان برای خودم کسی شده‌ام.» لبخندش شیرین می‌شود. اضافه می‌کند: «به جایی رسیده بودم که توی محل کسی جواب سلامم را نمی‌‎داد. امروز خدا را شکر ماشین خریدم. خانه خریدم و برای خودم دوباره زندگی به راه انداختم.» می‌گوید خدا را شکر و بغض می‌نشیند توی گلویش. انگار بازگشتش به زندگی بند دلش را از لذت پاره کرده است. می‌رود پشت دستگاه و با یک دست دستگاه را روشن می‌کند. دوباره می‌گوید: «یاعلی...»
مردی که توی روزنامه دیدم
سفره را می‌اندازد. سفره که نبود. روزنامه را می‌اندازد کف اتاق بند تا با هم‌بندی‌هایش ناهار بخورد. چشمش می‌افتد به عکس توی روزنامه. به مردی که عکس‌اش افتاده توی روزنامه و در مصاحبه با روزنامه گفته است شرط استخدام در کارخانه ما داشتن سابقه کیفری است. روزنامه را می‌‎برد و می‌گذارد توی کیفش. انگار می‌داند روزی جایی قرار است مسیر زندگی‌اش عوض شود. از زندان که بیرون می‌آید برای پیدا کردن کار به زمین و زمان می‌زند. نه که نه. قرار نیست زندگی روی خوشش را به علی نشان دهد. یاد روزنامه‌اش می‌افتد. می‌رود سر وقت همان رئیس کارخانه‌ای که توی روزنامه گفته بود شرط استخدامش داشتن سابقه کیفری است. اولش خنده‌اش می‌گیرد. شاید زیر لب می‌گوید: «مگر می‌شود؟!» حالا از علی می‌پرسید: «با خودت نگفتی مگر می‌شود؟ باورت شد؟» علی می‌خندد و می‌گوید: «باورم نمی‌شد. وقتی آمدم کارخانه و به مسئول دفتر دکتر نبی گفتم می‌خواهم این آقا که عکسشان توی روزنامه است را ببینم باورم نمی‌شد یک نفر باشد که با چنین نیتی کار و کاسبی راه انداخته است.» می‌افزاید: «وقتی به این کارخانه آمدم هیچ نداشتم. از کرج آمده بودم و شب‌ها در شرکت می‌خوابیدم. حالا بعد از 2 سال شکر خدا هم خانه دارم و هم ماشین!» باورش برای ما هم سخت است. ولی باید باورمان شود که هنوز باورهای درستی در جامعه‌مان زنده است. علی در پایان می‌گوید: «فقط می‌توانم در مورد دکتر نبی بگویم ایشان آدم خیلی متفاوتی هستند.» 
تلاشگران 5 به مقصد باور!
از کارخانه که بیرون می‌آییم طول خیابان را دقایقی قدم می‌زنیم. هنوز به کارگرهایی فکر می‌کنیم که با یک ایده درست و کار خیر در مسیر درست زندگی قرار گرفته‌اند. به نان‌آورانی که نان کد یمین‌شان را می‌خورند و عرق چبین‌شان سند افتخارشان است. 
مرتضی اخوان 
تاريخ:  ۱۳۹۶/۸/۸ به اشتراک گذاشتن این خبر :    
 


معرفی این خبر به دوستان


نظرات
نقدی موجود نیست
نظر شما

امتياز کاربران 0 از 5
 

 
آدرس پستی : مشهد ، بلوار خیام شمالی ، خیابان عبدالمطلب ، عبدالمطلب 58

تلفن: 31732 (051)


تلفنخانه : 37111764 - 37111755 (051)
تلفن مستقیم مدیریت : 2 - 37112111 (051)
تلفن مستقیم معاونت : 14-37112113 (051)
پاسخگوی شبانه روزی: 6262 125 0935
تمامی حقوق مادی و معنوی این وب سایت متعلق به موسسه خیریه دختران کم توان ذهنی و بی سرپرست همدم می باشد.

www.hamdam.org